محل تبلیغات شما
به نام خالق عشقو زیبایی پاییز فصل عاشقانه هاست ،فصل چشم نوازی زیبایی هستی و آرامش صبحگاه ابری و گاه بارانی با نسیم و صبای روحبخشی که برگهای مجنون را به رقص وا میدارد و صورت عاشق را هنگام قدم زدنهای شانه به شانه با معشوق با موسیقی خش خش برگهای فرش شده پاییزیش نوازش میدهد. و چه زیبا مقدر شده که الهه ای از دیار معرفت ، موسیقی و آزادی با تمام آن زیبایی های پاییزی در نهایت اعتدال دقیقا در میانه ی چنین فصل عاشقانه ای طلوع می کند.هیچ رویداد این هستی اتفاقی نیست ،مگر نه؟! الهه ی زیبایی با چشمان گیرا و جذاب که نظر بر آن جسارتی می خواهد چونان که اسیر میکند، اسارت در عشق معشوقه ای که فقط میباست تجربه کرد و اسیر شد تا لذت فهمش قابل درک باشد. اسارت در سرای بهشتیی که حتی پنجره و دیوارش نیز از اوست. دیواری که چون تکیه اش زنی گویی پشت به سپاهی و لشگری داده ای که حاضرند برایت جان فدا کنند و پنجره ایست به روی امید ،پنجره ای رو به روشنایی آینده و الهام بخش جسارتی که پنجره را بگشایی و خواستنی ترین آینده را فریاد بزنی صبای عزیز تر از جانم، معشوقه زیبا و پاییزیم و ثروت تمام نشدنی و معنابخش خوشبختی ام سالروز طلوعت مبارک ! از خالق عشق می خواهم که همواره بر فراز آسمان زندگیمان مانا باشی و بر سراپرده قلبم بتابی و بتابی و بتابی! تمام احساسم را با این شعر مولانا پیشکش میکنم: جان من است او. آن من است او آب من است او نان من است او مثل ندارد باغ امیدش باغ جنانش آب روانش سرخی سیبش سبزی بیدش متصل است او معتدل است او شمع دل است او پیش کشیدش! عاشق همیشگیت مهدی 15 آبان 1398

نامه ای در سالروز میلاد عشق

دوازدهمین سالگرد یکی شدنمان

ای ,زیبایی ,بتابی ,عشق ,پنجره ,تمام ,است او ,من است ,فصل عاشقانه ,اسارت در ,بتابی و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خبرهای روز فوتبال ایران و جهان